معنی از گلدانهای زینتی
حل جدول
یاس رازقی
درختچهای زینتی
گز
دستبند زینتی
النگو
گل زینتی
استکانی
بگونیا
گلی زینتی
گلاره
بگونیا
ادریسی
گنبد زینتی
مقرنس
درختی زینتی
اقاقیا
گیاهی زینتی
آرالیا
کاشی زینتی
سرامیک
لغت نامه دهخدا
زینتی. [ن َ] (اِخ) شاعر. رجوع به زینبی شود.
زینتی. [ن َ] (اِخ) محمدحسین. از اهل مشهد و شخصی آرمیده و هموار است و در فن بنائی و معماری نادر زمان خود میباشد. چون خیلی درویش نهاد است اشعارش نیز درویشانه می باشد. تاریخ را بسیار خوب می گوید و این رباعیها از اوست:
ای دوست شکست توبه های من مست
زآن روست که صورت قبول تو نبست
از راه کرم قبول کن توبه ٔ من
کآن توبه که شد قبول دیگر نشکست.
###
دم پیش کسی ز غم نمی باید زد
داد از ستم الم نمی باید زد
این درد به هیچکس نمی باید گفت
می باید مرد و دم نمی باید زد...
(مجمع الخواص صص 299- 300).
واژه پیشنهادی
زیب و زیور
معادل ابجد
606